سید جمال الدین اسدآبادی

از دانشنامه‌ی اسلامی

سیدجمال‌الدین اسدآبادی (۱۲۷۵-۱۲۱۷ ش)، از شاگردان شیخ انصاری و از شخصیت‌های روشنگر و مصلح مسلمان بود که عامل اساسی ضعف کشورهای اسلامی را دخالت استعمارگران می‌دانست، از این رو با طرح اندیشه اتحاد دنیای اسلام در پی چاره جویی برآمد و به همین منظور سفرهای متعددی به این کشورها داشت. سید جمال به مسلمانان اصرار می‌کرد که تفاوت‌های فرقه‌ای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح امت اسلام تحمل نمایند.

نام کامل سیدجمال‌الدین اسدآبادی
زادروز ۱۲۱۷ شمسی
زادگاه اسدآباد
وفات ۱۲۷۵ شمسی
مدفن کابل
اساتید

شیخ مرتضی انصاری، ملا حسینقلی همدانی،...

شاگردان

میرزا رضا کرمانی، محمد عبده،...

آثار

رسائل فی الفلسفه و العرفان، نامه‌ها و اسناد سیاسی تاریخی، مجموعه رسائل و مقالات،...


ولادت و نسب

سید جمال الدین حسینی اسدآبادی در سال ۱۲۱۷ شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به امام حسین علیه السلام منتهی می گردد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است.

درباره زادگاه و سال‌های نخست زندگی وی اختلافاتی موجود است. ایرانیان وی را ایرانی، شیعه و از مردم اسدآباد می‌دانند که در اوان جوانی در قزوین به کسب مقدمات علوم و سپس به تکمیل تحصیلات خود در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز پرداخته است. برخی نیز وی را افغانی، حنفی مذهب و از مردم اسدآباد کابل دانسته‌اند.

تحصیلات و استادان

سید جمال الدین از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با قرآن و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با تفسیر قرآن آشنا شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به تهران عزیمت کرد و در سال ۱۲۲۸ شمسی، عازم نجف شد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان یعنی شیخ مرتضی انصاری در فقه و اصول و ملا حسینقلی درجزینی همدانی در اخلاق و عرفان بهره های علمی و معنوی فراوان برد.

آثار و تألیفات

سیدجمال‌الدین آثار مکتوبی دارد که عمده آنها تقریرات وی است که دیگران به رشته تحریر درآورده‌اند؛ ازجمله:

  1. رسائل فی الفلسفه و العرفان: این مجموعه شامل ۶ رساله در فلسفه و عرفان است که عمدتا توسط محمد عبده به رشته تحریر درآمده است.
  2. نامه‌ها و اسناد سیاسی تاریخی: در بین اوراق و اسناد به جای مانده از سید جمال، ده‌ها نوشته و نامه از وی که در تهران، کرمانشاه، بغداد، بصره، پطرزبورغ، مسکو، استانبول، پاریس، لندن و غیره نوشته شده موجود است که اغلب آن‌ها محتوایی سیاسی یا انتقادی دارد. کتابِ "نامه‌ها و اسناد سیاسی - تاریخی" شامل ۵۰ نامه و سند تاریخی از سیدجمال، به زبان‌های عربی، ترکی و فارسی است.
  3. مجموعه رسائل و مقالات: شامل بیش از سی رساله و مقاله از سیدجمال است که بخشی از آنها را خود سید نوشته و بخشی دیگر توسط سید بیان شده و محمد حسن آقا امین الضرب ثانی، آنها را تقریر و به خط خود نوشته است. در این مجموعه، قصه‌های سیدجمال نیز نقل شده است که برای نخستین بار توسط ابوالفضل قاسمی چاپ شد و نسخه خطی آن در بین اسناد سید در مجلس نگهداری می‌شود.
  4. الرسائل و المقالات: این مجموعه، شامل ۲۲ مقاله و رساله از سیدجمال به زبان عربی است. مانند : رساله درباره المهدیه، الشرق و الشرفیین، الرد علی رینان و... که بعضی از این مقالات در سال‌های اخیر چاپ شده است.
  5. البیان فی الانجلیز و الافغان؛
  6. تتمة البیان فی تاریخ الافغان: این دو کتاب، درباره سیاست انگلیس در افغانستان و وضعیت خاندان سلطنتی این کشور در زمان جنگ دوم افغانستان و انگلیس در ۱۲۵۸ش (۱۸۷۹م) نوشته شده است.
  7. العروة الوثقی: مجله‌ای بود که در پاریس منتشر می‌گردید. نخستین شماره آن در ۱۵ جمادی الاولی ۱۳۰۴ق (۱۳ مارس ۱۸۸۴م) در پاریس انتشار یافت و تا ذی الحجه ۱۳۰۴ق (اکتبر ۱۸۸۴م) نشر آن ادامه پیدا کرد و جمعاً ۱۸ شماره از آن منتشر گردید. «سردبیر» این مجله، شیخ محمد عبده بود. مجموعه کامل این نشریه توسط ناشرین متعددی، در عراق، لبنان، مصر، ایران و اروپا بارها چاپ شده است.
  8. ضیاء الخافقین: مجله‌ای بود که سیدجمال‌الدین برخی مقالات آن را نگاشته و کلبه شروق با همکاری مرکز بررسی‌های اسلامی به چاپ رسانیده است. این مجله بیش از پنج شماره اجازه چاپ در انگلیس نیافت.

فعالیتهای سیاسی و اجتماعی

سید جمال در سال ۱۲۳۲ شمسی، بنا به دستور شیخ انصاری، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با حسادت علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به مصر عزیمت کرد.

او در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله شیخ محمد عبده دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید. سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه ی «عروة الوثقی» زد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.

سید به دعوت ناصر الدین شاه به ایران آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد.

سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه ی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) در شهر ری تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق می کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.

سید جمال پس از اخراج از ایران وارد بصره شد، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اکبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی سید محمدحسن شیرازی می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند. برخی معتقدند که این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.

حضور سید در طی سال های ۱۲۷۱ – ۱۲۷۰، در عراق تأثیر بسزایی بر حیات فکری، سیاسی و اسلامی شهرهای شیعه نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه ی اسلامی گذاشت. او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق، به ویژه نجف و کربلا، شخصیتی شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حرکت «تجدید در اسلام» می شناختند و این شناخت را از طریق روزنامه ی «عروة الوثقی» و مجله ی «قانون» که در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، کسب کرده بودند.

اندیشه‌های سیاسی

شهید مرتضی مطهری در کتاب «بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر» می‌گوید دردهایی که سید جمال در جامعه اسلامی تشخیص می‌داد عبارت بود از:

۱- استبداد حکام.

۲- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن از کاروان علم و تمدن.

۳- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین.

۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.

۵- نفوذ استعمار غربی در کشورهای اسلامی.

شهید مطهری در ادامه بیان می‌دارد که سید جمال چاره دردهایی را که تشخیص داده بود در موارد ذیل می‌دانست:

۱- مبارزه با خودکامگی مستبدان از طریق آگاهاندن مردم به اینکه مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است.

۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید.

۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیرایه‌ها و ساز و برگ‌هایی که در طول تاریخ به اسلام بسته شده است. از نظر سید، بازگشت مسلمانان به اسلام نخستین، به معنای بازگشت به قرآن و سنت معتبر و سیره سلف صالح است.

۴- ایمان و اعتماد به مکتب و ایمان به اینکه اسلام قادر است به عنوان یک مکتب و یک نظام اعتقادی، مسلمانان را رهایی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد.

۵- مبارزه با استعمار خارجی، اعم از استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی.

۶- اتحاد اسلام.

۷- دمیدن روح مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی. او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد.

۸- مبارزه با خودباختگی در برابر غرب. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزش‌های اخلاقی و دینی خود اقتباس کنند.

سید جمال در نگاه دیگران

  • امام خمینی: «... جمال‌الدین مرد لایقی بوده است، لکن نقاط ضعفی هم داشته است و چون پایگاه ملی و مذهبی در بین مردم نداشته، از آن جهت زحمات او با همه کوشش‌ها به نتیجه نرسید...».
  • محمد عبده: «در سال ۱۲۸۶ هجری، مردی غریب و بصیر و بینا به اوضاع دین و کشور آمد که به اوضاع و احوال ملت‌ها آشنا بود و دارای معلوماتی وسیع و دلی لبریز از معارف. مردی پردل و پرجرأت، معروف به سید جمال‌الدین افغانی که به تدریس بخشی از علوم عقلی مشغول شد… در نتیجه، مشاعر بیدار و عقول زنده شد و ظلمات غفلت خفیف و سبک گردید».
  • محمداقبال لاهوری: «...مسلمان امروزی باید کل دستگاه اسلام را بدون آنکه کاملا از گذشته منتزع شود، مروری دوباره کند... ولی آن‌کس که اهمیت و سنگینی این وظیفه را به‌تمام دریافت، سید جمال‌الدین بود که ژرف‌نگری او در تاریخ فکر و حیات اسلامی، با تجربه وسیعش از آدمیان و اطوار و آدابشان، او را حلقه اتصال زنده‌ای میان گذشته و آینده ساخته است...».
  • آیت الله خامنه‌ای: «سید جمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد. کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم به وجود آورد... او مطرح‌کننده، به‌وجودآورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست‌کم گرفت و سید جمال را نمی‌شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد... مبارزات سیاسی سید جمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول‌وحوش کار سید جمال حرکت کردند، نیست».
  • شهید مطهری: «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی، که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقاً آشنا شد. سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد».

وفات

سید جمال در اواخر عمر در ترکیه زندگی می کرد، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.»

سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ (برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷)، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ استامبول به خاک سپردند. در سال ۱۳۲۴ شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت افغانستان در آنکارا، موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید جمال به دست آورد و جسد او را در تابوتی به کابل انتقال داد و در دانشگاه کابل دفن نمود.

منابع

  • سید جمال الدین اسدآبادی، سایت رحماء.
  • سایت ایرنا.
  • سایت ایسنا.
  • ویکی شیعه.